سئوال: آیا منظور از رهبری زنان حذف مردان است؟
حضور زنان در سطوح مختلف رهبری و مدیریت البته گامی است بهپیش. اما اگر با دگرگونی اساسی در فرهنگ و در مناسبات زن و مرد همراه نباشد و مادامی که برابری و همبستگی را برقرار نکند، این دستاورد بازگشتپذیر است.
پیام تازه مقاومت ما، درست در همین نقطه است:
این که رهبری زنان وقتی بهصورت یک نهاد پایدار بهبار مینشیند که ضرورتاً با مسئولیتپذیری مردان مؤمن و معتقد به آرمان برابری همراه باشد. بدون وجود مردانی که آرمان برابری را پیشاروی خود قرار داده و برای برقراری آن قیام کرده باشند، رهبری زنان صورت واقعی بهخود نخواهد گرفت. تجربه رهبری زنان در جنبش ما، با نقشآفرینی صفی از این مردان، از این پیشگامان دنیای تازه، امکانپذیر شد.
بنابراین خطاب به شما برادران عزیزم میگویم:
راهی که شما در این سه دهه پیمودید مایه سربلندی است؛ نه فقط برای من و برای ما که برای مردم ما و برای جهان بشری که تشنه برابری و آزادی است.
بله، این مردان رها روابط جمعی نویی شکل دادند، با شور و اشتیاق، همه جا بهدفاع از آرمان برابری برخاستند و اثباتگر امر رهبری زنان شدند. آنها ارزشهای تازهیی بر پایه صدق ورزیدن و از خود گذشتن و دیگران را بر خود اولویت دادن، خلق کردند. آنها بر نگرش کالایی نسبت به زنان خط بطلان کشیدند و در پرتو همین مناسبات، در صفوف خود برادری را بهمراتب بیش از گذشته برقرار کردند.
پس، مشارکت برابر زنان در رهبری، فراگردی نیست که بدون رهایی مردان متصور باشد. چگونه متصور است که نیمی از جامعه قید و بندهای اجبار و بهرهکشی را در هم بشکند؛ در حالی نیمه دیگر هنوز در اسارت همان تاریکیهاست.
تجربه جنبش ما اثبات کرد که رهبری زنان، از یک سو آنها را در مدار انسانهای مسئول و برابر قرار میدهد، از سوی دیگر وقتی مردان رهبری زنان را می پذیرند، یک سازوکار رهاییبخش را ممکن میکنند. برآیند این برابری، تعالی روابط و مناسبات است. یعنی بر اثر آن، روابط برادرانه و همچنین همبستگی و روابط خواهرانه متحول و نو میشود.
یعنی مناسبات درهر دو سو از قیاس، رقابت منفی و تنگ نظری آزاد میشود. در این صورت هر کس پیشروی دیگری را نه مانع خود که امکان تازهیی برای پیشروی خویش میبیند. آری، در جهان رهایی و آزادی، پیشروی زن و مرد نه در تقابل با هم، که لازمه هماند و یکدیگر را تکمیل میکنند.
در حقیقت مردان این جنبش، پیام رهاییبخشی برای جامعه ایران دارند. این پیام، فراخوانی است به همه پسران و برادران و پدران ما در جامعه ایران که برای رهایی مردم ایران، بهدفاع از آزادی و برابری برخیزند. پیام رهاییبخش آنها، همان گمشده جهان امروز یعنی برادری است. پس رهبری زنان در جنبش مقاومت، نام و نماد یک دگرگونی است که روابطی بر اساس برابری حقیقی بنا کرده است.
تأکید میکنم که این برابری چیزی نیست که در تساوی حقوقی و سیاسی و فرصتهای مساوی متوقف شده باشد، بلکه ضرورتاً ارتقای همبستگی انسانی را میطلبد. یعنی زنانی که سرنوشت خود را بهدست گرفتهاند و همچنین مردانی که با ایمان به برابری، شخصیت بارآور، خلاق و فعال را در خود پرورش دادهاند. این مناسبات تازه که از بسیاری قید و بندها رها شده، در درون یک جنبش محاصره شده، مولد نیروی عظیمی شد که با آن توانست بهیک پایداری پرشکوه دست بزند.
برابری حقیقی زن و مرد
پس، کسانی که میگویند قرن ۲۱ قرن زنان است، درست میگویند. اما باید مفهوم آن را خاطر نشان کرد که رهبری زنان بهمعنی هدایت روابط انسانی بهسوی برابری حقیقی زن و مرد و بهمیدان آمدن صفی طولانی از مردان معتقد به آرمان برابری است.
آن مناسباتی که بر نابرابری زن و مرد متکی است، نظامی که زنان را به حاشیه میراند و نظامی که امکان مشارکت بخش اعظم مردم در امور کشورشان را از بین میبرد، نتیجهاش قدرتطلبی بیانتها، استبداد و انحصارطلبی، تصمیمگیریهای پنهانی، اتلاف منابع کشور و فساد و سرکوب است. راهحل این بحران که در جهان کنونی فراگیر شده، رهبری زنان است. تاکید میکنم هرجا که دموکراسی نیست، بدون مشارکت برابر زنان در رهبری نمیتوان به آن رسید.
Comments
Post a Comment